http://www.khafankadeh.7p.com
یاعلی! تو، نه ! این بار من.
از تو بسیار گفته اند و می گویند و من را یا علی! نه زبان گفتن است و نه مشقی درخور تو.
بگذار که از من بگویم این بار ای دیوار به دیوار دادار.
یاعلی! تو من را بطلب!
یاعلی! چه غریب حسی است این حس طلب از تو.
حس خواستن من که به همین سادگی هم کلام بزرگی ات می شوم.
چه غریب حسی است که بی وقتی ازپیش ، بی دفتری و قراری و التماسی راهم می دهی ، راهمان می دهی که بخواهیمت و بخوانیمت.
چه غریب حسی است که برای سخن گفتن با تو از هیچ هفت خوانی در هیچ شهر و دیاری نباید گذشت که تو هفت هفت بار ، بارها و بارها ، هفت خوان را و هفت شهر را و نخلستان را گذشته ای و چاه ، آه که بر این حفره ی غریب از روی زمین به دل خاک ، نه!
تو گو از دل خاک به قلب آسمان ، عمری است که غبطه می خورم که مخاطب واژه های تو بوده عمری.
چه غریب حسی است این خواستن ، این گونه خواستن ، خواستنی سخت ، خواستنی شیرین ، خواستنی سخت شیرین.