http://www.khafankadeh.7p.com
معنای عدالت در حوزه های مختلف علوم اسلامی دارای معانی مختلفی است و به نسبت تمایز هریک از علوم، معنای عدالت نیز تغییر می کند. مفهوم اصطلاحی عدالت را می توان در سه حوزه ی زیر مورد بررسی قرار داد :
1 0 عدالت در علم اخلاق
در علم اخلاق، مسائل از بعد روان شناختی بررسی شده و به درون روح انسان کشیده می شوند. عدالت نیز یکی از ویژگیهای نفسانی معرفی شده است و یکی از فضایل اخلاقی به شمار می آید.
امام خمینی (قدس سره) درباره ی معنا و مفهوم عدالت در حوزه ی علم اخلاق می نویسند :
« بدان که عدالت عبارت است از : حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امهات فضایل اخلاقیه است ؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است ؛ زیرا که عدالت مطلق، مستقیم به همه ی معنی است. چه در مظهریت اسماء و صفات و تحقق به آن، که استقامت مطلقه است، و مختص به انسان کامل است و ربّ آن حضرت اسم الله الاعظم است که بر صراط مستقیم حضرات اسمائی است.
چه در عقاید و حقایق ایمانیه باشد که عدالت در آن عبارت است از : ادراک حقایق وجودیه علی ماهی علیه از غایه القصوای کمال اسمائی تا منتهی النهایه رجوع مظاهر به ظواهر، که حقیقت معاد است.
و چه در اخلاق نفسانیه که اعتدال قوای ثلاثه است ؛ یعنی قوه ی شهویه و غضبیه و شیطانیه...
پس عدالت که عبارت از حدّ وسط بین افراط و تفریط و غلوّ و تقصیر است، از فضایل بزرگ انسانیت است ؛ بلکه از فیلسوف عظیم الشأن « ارسطاطالیس» منقول است که: « عدالت جزوی نبود از فضیلت ؛ بلکه همه ی فضیلت ها بُوَد، جور – ضد آن است – جزوی نبود از رذیلت ؛ بلکه همه ی رذیلت ها بود.»»
در کلام دیگر این گونه آمده است :
« عدل در اخلاق این است که انسان در جمیع صفات انسانی در حدّ وسط یعنی مابین دوحدّ افراط و تفریط باشد، مثلاً شجاعت که حدّ وسط بین جبن و تهوّر، یا تواضع که حدّ وسط بین کبر و اذلال، یا سخاوت که واسطه ی بین بخل و اسراف است دارا باشد.»
در سخنی از یکی از بزرگان علم اخلاق آمده است :
« بدان که عدالت افضل فضایل و اشرف کمالات است ؛ زیرا که دانستی که آن مستلزم جمیع صفات کمالیه است، بلکه عین آن هاست. همچنان که جور که ضد آن است، مستلزم جمیع رذایل بلکه خود آن هاست. و چگونه چنین نباشد، و حال آنکه شناختی که : عدالت ملکه ای است حاصل در نفس انسان که به سبب آن قادر می شود بر تعدیل جمیع صفات و افعال، و نگهداشتن در وسط و رفع مخالفت و نزاع فیما بین قوای مخالف انسانیه، به نحوی که اتحاد و مناسبت و یگانگی و الفت میان همه حاصل شود.
پس، جمیع اخلاق فاضله و صفات کامله، مترتب بر عدالت می شوند. و به این سبب، افلاطون الهی گفته است : چون از برای انسان صفت عدالت حاصل شد، روشن و نورانی می شود به واسطه ی آن جمیع اجزای نفس او، و هر جزوی از دیگری کسب ضیاء و تلألؤ می کند، و دیده های نفس گشوده می شود، و متوجه می شود به جای آوردن آن از او خواسته اند بر نحو افضل، پس سزاوار بساط قرب مبدأ کل – جلّ شأنه – می شود، و غایت تقرب در نزد « ملک الملوک » از برای او حاصل می شود.»
به طور کلی در علم اخلاق عدالت به معنای اعتدال قوای نفسانی و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط است. در این باره گفته شده است :
« عدل مقابل ظلم است و به معنای احقاق حق و اخراج حق از باطل است و امر متوسط میان افراط و تفریط را نیز عدل می گویند. میبدی گوید : قوه غضبیه ی انسان در مرتبت افراط، تهوّر و در مرتبت تفریط، جبن و در مرتبت متوسط، شجاعت است و قوت شهوانیه در مرتبت متوسط عفت است و قوت عقلیه در مرتبت افراط، جربزه در مرتبت تفریط، بلاهت و در مرتبت متوسط، حکمت است و حد متوسط این قوی، عدالت است.»
امام خمینی (قدس سره)، در عبارتی از عدالت به عنوان صراط مستقیم یاد می کند :
« چون عدالت حدّ وسط بین افراط و تفریط است، اگر از نقطه عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسّی کنیم، بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان کامل از نقطه ی نقص عبودیت تا کمال عزّ ربوبیّت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است. و اشارات بسیاری در کتاب و سنت بدین معنی است چنانچه صراط مستقیم که انسان در نماز طالب آن است، همین سیر اعتدالی است.
و ] اینکه [ در احادیث شریفه است که، صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است ، برای همان است که حد اعتدال وسطیّت حقیقیّه را دارد، از این جهت، تمثّل در عالم ظهور حقایق، باید بدین نحو متمثّل شود.
و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) منقول است که خط مستقیمی در وسط کشیدند و خطهای دیگر در اطراف آن، و فرمودند : این خط وسط، خط من است.
و اعتدال حقیقی، جز برای انسان کامل که از اول سیر تا منتهی النهایه وصول هیچ منحرف و معوج نشده است، برای کسی دیگر مقدّر و میسور نیست، و آن به تمام معنی خط احمدی و خط محمدی است و دیگران از سایرین، سیر به تبع کنند، نه به اصالت. و چون خط مستقیم و اصل بین دو نقطه، بیش از یکی نیست، از این جهت، فضیلت به قول مطلق و سیر بر طریق عدالت و بر سبیل اعتدال، بیش از یکی نیست ؛ ولی رذایل را انواع بسیار بلکه غیر متناهی است.»
2. عدالت در علم فلسفه و کلام علم فلسفه و کلام پیرامون عدالت خداوند سبحان و نظم جهان هستی و تناسب عقوبت و پاداش با اعمال بندگان صحبت می کند. همچنین در پاره ای از موارد علم کلام، عدالت به معنی عصمت در پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه معصومین (علیهم السّلام) است. از امام علی (علیه السّلام) نسبت به توحید و عدل سؤال شد حضرت فرمود : « التَّوحیدُ اَلّا تَتََوَهَّمَهُ وَ العَدلُ اَلّا تَتَََّهِمَهُ : توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری و عدل آن است که او را متهم نسازی ( به آنچه که شایسته ی او نیست متهم نکنی مثل ضعف و نقص و ظلم ).» در مباحث کلامی و عقاید عدل به صورت زیر بیان شده است : « عدل در افعال این است که گفتار و کردار و رفتار انسان مطابق با حکم عقل و شرع و از روی حکمت و مصلحت باشد و اعلی مراتب آن عصمت می باشد که عبارت از ملکه ی نفسانی می باشد که مانع صدور جمیع معاصی اعم از صغیره و کبیره و باعث اتیان به واجبات و مصون بودن از خطاء و سهو و نسیان گردد و عصمت که در پیغمبر و امام شرط است همین معنی می باشد و این خود دارای مراتبی است تا برسد به درجه ای که حتی مانع از صدور ترک اولی هم بشود. » در میان چهار تعریفی که استاد مطهری از عدالت ارائه داده اند، دو معنای آن، مفهوم عدالت را در علم کلام و فلسفه تداعی می کند : « 1. موزون بودن : جهان موزون و متعادل است و هرچیز در جایگاه خودش قرار دارد، به نحوی که کوچک ترین تغییر و تحول در جایگاه واقعی اشیاء، نظم و برنامه ی منطقی آن ها را در هم می ریزد. 2 0 رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد. چون موجودات در نظام هستی از نظر قابلیت ها و امکان فیض گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند، بنابراین ذات مقدس حق به هر موجودی آنچه را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود اعطا می کند و امساک می نماید.» 3. عدالت در علم فقه و حقوق علم فقه و حقوق از بررسی معنای واژه ی عدالت در محدوده ی نفس و درون انسان خارج می شود و آن را در رفتار انسان جستجو می کند و به تعریف شخص عادل یعنی کسی که رفتارهای او منطبق بر وصف یا ملکه ی عدالت است، می پردازد. از جمله در شرایط امام جماعت، عدالت را مطرح کرده و می گوید : « عدالت حالتی نفسانی است که انسان را به ملازمت تقوا و پرهیزکاری بر می انگیزد و از ارتکاب گناهان کبیره و بلکه صغیره – بنابر اقوی – باز می دارد. همچنین انسان را از انجام دادن اعمالی که عرفاً نشانه ی بی قیدی و عدم مبالات و تعهّد بی دین است، باز می دارد. احتیاط است که اجتناب از منافیات مروت در معنای عدالت اعتبار شود اگرچه اقوی عدم اعتبار آن است.» در کلام دیگری در باره ی عدالت در فقه گفته شده است : « عدالت ملکه ی نفسانی است که باعث بر ملازمه ی تقوا شود و موجب شود که مکلف قیام بر ترک کبائر و ترک اصرار بر صغائر و ملازمه ی مروت و پیروی از محاسن اخلاق کند. پس عادل کسی است ک او را ملکه ی کارهای خوب و اجتناب از کارهای بد باشد. در بسیاری از عبارات و معاملات و عقود، عدالت شرط است. در کلیات حقوقی آمده است : شرط مهم در باب شهادات، عدالت شاهد است.» در باره ی عدالت شرعی و حقوقی آمده است : « نازلترین مرتبه ی عدل، عدالت شرعی است که عبارت از ملکه ی نفسانی می باشد که باعث ترک معاصی کبیره و اصرار بر صغیره و منافیات مروت شود و در مفتی و قاضی و شاهد و امام جماعت همین معنی شرط است. عدل در احکام این است که هر ذی حقی از حقش محروم ننماید و در دعاوی به حق حکم نماید و ملاحظه ی هیچ یک از طرفین دعاوی را به واسطه ی تقرب یا جهات دیگر ننماید.» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) درباره ی ویژگی های شخص عادل برای واگذاری مسئولیت های اجتماعی به او فرموده اند : « مَن عَامَلَ النَّاسَ فَلَم یَظلِِمهُم وَ حَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یُخلِفهُم، فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُواَتُهُ وَ ظَهَرَت عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُه وَ حَرُمَت غَیبَتُه : هر کس در رفتار خود با مردم، به ایشان ستم نکند و با آن ها سخن گفته ولی دروغ نگوید و چون وعده دهد خلف وعده نکند، از کسانی است که انسانیتش کامل، عدالتش آشکار، دوستی اش لازم و غیبتش حرام است. » عدالت اجتماعی طبق تعریفی که بیان شده : « عدالت اجتماعی عدالتی است که همه ی افراد جامعه از آن برخوردار باشند.» هرگاه در اجتماع هرچیز در جای خود قرار گیرد و مقام ها، امکانات، مناصب، موقعیتها و توانمندی های به طور صحیح و منطقی توزیع شود، عدالت اجتماعی در آن جامعه تحقق یافته است. عدالت اجتماعی زمانی در یک جامعه واقع می شود که فاصله ی طبقاتی در آن جامعه وجود نداشته باشد و تلاش عمده ی آن جامعه در جهت برچیده شدن محرومیت ها و جلوگیری از تضییع حقوق باشد.